معنی خنج خنج - جستجوی لغت در جدول جو

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ خَ)

پر. مملو. (یادداشت بخط مؤلف) : کوچه ها از ازدحام خلق... خنجاخنج بود. (از تحفۀ اهل بخارا)

(پَ پَ)

پنجگان پنجگان. پنج تا پنج تا:
این زمان پنج پنج میگیرد
تا شده عابد و مسلمانا.
عبید زاکانی

(کُ لُ)

چین و شکنج. (آنندراج)

خنده متصل و از روی دل

حواس خمسه، صلوات خمس پنج نماز، پنج خزانه خسرو پرویز، خمسه نظامی

خنده خنده